۱۰ پله نردبان بیمه‌گری: «پله اول»

خسته شدم! گیج و حیرون موندم! دیگه نمی دونم چیکار باید بکنم! به هر دری می زنم بسته ست! گوشم از حرفای کلیشه ای کتابای فروش و سایت های آموزش فروش بیمه پُره! فروش هام قطع شده! مشتری هام تموم شدن! فوق فوقش بتونم روزی دو تا یا سه تا مشتری رو ویزیت کنم، ولی از هر ۱۰ تاش به یکیش هم بیمه بفروشم هُنر کردم!  یکی نیست بگه من باید…

حالا چیکار کنم…؟!

واااااااااااااااااااااااااای! یه هفته دیگه موعد اجاره خونه و دفترمه! کلاً ۵۰۰ هزارتومنم کارمزد نگرفتم این ماه! حالا باید چه گِلی به سرم بگیرم؟!

میدونی، دیگه بُریدم، به اینجام رسیده! روز اوّل که می خواستم نمایندگی بیمه بگیرم، شنیده بودم که پسرخاله داماد حاج احمدخان، نمایندگی بیمه زده، کار و بارش سکه شده!! الآن یه سانتافه زیر پای خودشه، یه ۲۰۶ هم زیر پای زنش! گفتم مگه من چیم ازون کمتره که منم نتونم نمایندگی بیمه بزنم و مثل اون پول درارم؟

دستم بشکنه! پام قلم شه! کاش اینکارو نکرده بودم! داشتم زندگیمو می کردم؛ به همون آب باریکه هم راضیم الآن!

وااااااااااااااااااااااااای! ۱۰ روز دیگه موعد قسط وام اثاثیه و تجهیزاتیه که واسه دفتر خریدم! از کجا بیارم بدم؟

کاش می فهمیدم اینایی که می فروشن دارن چیکار می کنن که من نمی کنم؟ حتماً روز اول کلی سرمایه داشتن! ولی نه! سرمایه خالی که کاری نمی کنه! باید این سرمایه رو توی یه چارچوب درست و اصولی خرجش کنن تا جواب بده. ولی کدوم چارچوب؟ از کجا باید بفهمم؟

قانون علت و معلول:

صبر کن ببینم…یادمه یه مدّت پیش توی یه سایتی نوشته بود: «یه قانونی هست که میگه اگر شما به تکرار، کاری که مردم موفق دیگه کردن که موفق شدن رو انجام بدین، هیچ قدرتی توی این دنیا نمی تونه جلوی شما رو بگیره که شما هم به همون نتایج اونها نرسید».

من که مشکلی با تکرار کارهای نماینده های موفق بیمه ندارم. ولی آخه چجوری باید بفهمم که اونا چیکار می کنن ولی من نمی کنم؟ وایسا ببینم! بذار یه زنگ به همون سایتی که این جمله توش نوشته شده بود بزنم از خودشون بپرسم. چه اشکالی داره مگه! سرم رو که از بدنم جدا نمی کنن. من که این همه در رو زدم و بسته بود. این یکی هم روش. ولی فکر کنم اگه بخوام به سؤالام جواب بدن حتماً یه جوی من رو از سرشون باز می کنن و با زبون بی زبونی بهم می فهمونن که «ما شاید حرف مُفت زیاد بزنیم، ولی مُفت، حرف نمی زنیم!! ای بابا! مرگ یه بار، شیون هم یه بار! زنگ می زنم!

بذار ببینم اسم سایته چی بود…؟ بذار توی گوگل بزنم “آموزش بازاریابی بیمه”. آهان! ایناهش: “گروه آموزش و مشاوره بیمه مارکتینگ”. اینم بخش تماس با ما. مدیر وبسایت: “حامد عسگری”. آهان؛ اینم شماره موبایل خودش! عجیبه ها، چجوری حاضر شده موبایلش رو هم بذاره؟ مگه این آقا آرامش و آسایش نداره؟ چه می دونم والا.

وای! ساعت ۱۰:۳۰ شبه. ای خدا!! حالا هم که می خوام یه کاری کنم تو هِی حالم رو بگیر. بی خیال، بذار بزنگم. فوقش بر نمیداره…

آهان! اینم از این، داره زنگ می خوره؛ یه زنگ؛ دوتا زنگ؛ سه تا…

«الو! بفرمایین؟!»

«س…سلام! ببخشید این موقع شب مزاحمتون شدم. شما آقای عسگری هستین؟»

«بله خودم هستم! بفرمایید»

«ببخشید من چندتا مشکل بزرگ دارم توی کارم. ولی فکر نمی کنم الآن موقع مناسبی واسه این کارا باشه. می دونم دیر وقته و مزاحم استراحت شما شدم»

«اختیار دارید! من سراپا گوشم و اگر قرار بود پاسخگو نباشم، حتماً موبایلم رو خاموش می کردم. سؤالاتتون رو بپرسید. من در حد توانم پاسخگو هستم».

من: «والا آقای عسگری، به خدا نمی دونم باید از کجا شروع کنم. اگه مشکلاتم یکی دوتا بود که غصه ای نداشتم. ولی باور بفرمایید مشکلات، فیتیله پیچم کردن! دیگه حس می کنم دارم به آخر خط می رسم! همین روزاست که باید دفترم رو ببندم و برم پی کارم. اونم با ۲۰ میلیون تومن ضرروزیان. هر روزی هم که می گذره وضع بدتر می شه. شما بگید باید چیکار کنم؟»

عسگری: «دوست عزیز، مثل اینکه مشکل اصلی شما اینه که مثل ۸۰ درصد نماینده های بیمه، در فروش موفق نیستید. درسته؟»

واقعاً که چشم بسته غیب گفت!

من: «بله! دقیقاً و نمی دونم مشکل کارم کجاست؟»

عسگری: «می شه لطفاً بگید نماینده کدوم شرکت هستید؟ چند وقته شروع کردید؟ توی کدوم شهر کار می کنید؟»

من: «نماینده جنرال شرکت بیمه XYZ هستم. الآن یک سالی هست که کد گرفتم. محل کارم هم تهرانه»

عسگری: «راستی چطور شد که این شغل رو انتخاب کردی؟»

من: «والا حقیقتش اینه که خودمم نمی دونم چی شد که از اینجا سر درآوردم. راستش رو بخواین یکی از اقوام دورم ۵ سال پیش یه نمایندگی بیمه زد، پارسال شنیدم که وضعش حسابی از این رو به اون رو شده و پولش از پارو بالا می ره. این بود که منم تصمیم گرفتم همین کار رو بکنم»

عسگری: «عجب! می تونم یه پیشنهاد بهتون بدم؟ من یه برادر دارم که درحال حاضر یه شرکت تولید تجهیزات اتاق عمل بیمارستانها رو داره. ماهیانه حدود ۳۰ تا ۵۰ میلیون تومن هم درآمد خالص داره! شغل فوق العاده پُردرآمدیه. من درآمدش رو براتون تضمین می کنم. جلوی ضرر رو هم هروقت بگیرین سود کردین. حاضرید حداقل چند ماهی دنبالش برید و شانستون رو امتحان کنید؟»

فهمیدم چی می خواد بگه.

من: «من که اینکاره نیستم. یه همچین تشکیلاتی که شما می گین فکر کنم کلی سرمایه بخواد. من همچین سرمایه ای ندارم. اگه داشتم مطمئن باشید این کارو می کردم»

عسگری: «جالبه! به نظر می رسه شما باز هم نکته اصلی این سؤال رو نگرفتی. شما برای موفقیت در شغلی مثل تولید تجهیزات ارتوپدی و اتاق عمل، قبل از هر چیزی و حتی قبل از سرمایه گذاری، نیازمند تحصیلات آکادمیک در رشته مهندسی پزشکی هستید که حداقل بین ۸ تا ۱۲ سال رو باید در دانشگاه درس بخونید. برادر من روزی که کارش رو شروع کرد، ابداً سرمایه لازم رو نداشت. اما تخصص لازم رو داشت. سرمایه گذارش هم وقتی دید برادر من متخصص این کاره با خیال راحت سرمایه گذاری کرد.

حالا برگردیم به مسئله شما. می شه بپرسم شما قبل از بیمه، شغل تون چی بود؟»

من: «توی یه شرکت پخش و توزیع موارد غذایی، مسئول انبار بودم. یعنی از وقتی کار کردن رو شروع کردم شغلم همین بود»

عسگری: «صحیح! ببخشید که برخی مواقع مجبورم رُک صحبت کنم و شما رو با صحبت هام برنجونم. اما راه بهتری سراغ ندارم. ببین عزیزم! اولاً اینکه شما وقتی شروع به کار فروش بیمه کردی، هیچ سابقه ای در زمینه فروشندگی حتی در زمینه کالا و مواد غذایی هم نداشتی چه برسه به خدماتی مثل بیمه. دوم اینکه هیچ تخصص و هیچ سر رشته ای هم در صنعت بیمه و بیمه گری نداشتی. سوم اینکه من هیچ نشونه ای از انتخابی که حاصل علاقه و اشتیاق شما به صنعت بیمه و نفس بیمه باشه ندیدم. چهارم اینکه شما صرفاً فقط و فقط با انگیزه مادی وارد اینکار شدی. پنجم اینکه براساس شنیده ها و نه براساس مشاهدات عینی و تحقیقات مستند، پذیرفتید که نمایندگی بیمه زدن مساوی است با پولدار شدن!

حالا خودت کلاهت رو قاضی کن و این پنج تا تیکه پازل رو بچین کنار هم! خودت می بینی این پازل ۵ تیکه رو هرطوری بچینی کنار هم، تصویری از موفقیت توش دیده نمی شه»

خب حرف حساب جواب نداره دیگه! ولی من که کم نمیارم. باید یه جوابی بدم بالآخره!

من: «یعنی شما میگی من باید قبلش می رفتم مدرک لیسانس یا دکترای بیمه می گرفتم تا موفق می شدم؟!»

عسگری: «ابداً ! من خیلی از نماینده ها رو می شناسم که دیپلم دارن! اونها حتی توی آزمون های تئوری هم به زور نمره قبولی رو کسب کردن. ولی الآن جزو تاپ ترین های فروش بیمه هستن. ولی با یه تفاوت بزرگ؛ اونها شروع کردن به یادگیری دائمی و همیشگی و متعهد شدن که تا ابد که در این شغل هستن، فرآیند و پروسه یادگیری رو متوقف نکنن. چون می دونن که متوقف کردن یادگیری برابره با متوقف شدن قطار موفقیت هاشون و شکست قطعی!

بسیار خب! بذار قبلش این نکته رو هم بهت بگم. بیشتر از ۷۰ تا ۸۰ درصد نماینده های فعلی، داستانی مشابه قصه شما رو دارن! گرفتن نمایندگی بیمه تبدیل شده به آخرین انتخاب افراد بیکار و افرادی که یک شغل، کفاف مخارج شون را نمیده و همینطور افرادی که می خوان اوقات فراغتشون با یه کاری پُر شه! یه شغلی که آقابالاسر هم نداشته باشن و واسه خودشون کار کنن و همینطور هم، بشه با یه سرمایه خیلی کم راهش انداخت. شغلی که مدرک دانشگاهی در زمینه خودش نمی خواد و این روزها هم که بعضی شرکتها در آگهی هاشون دیده می شه که خونه دار و بچه دار و بیکار و سرباز و دانشجو و پیر و جوون و خلاصه به هرکسی کد نمایندگی میدن! اونم بدون نیاز به دفتر کار!! تازگی بود که آگهی یکی از این شرکتها رو که در زمینه بیمه های عمر هم ادعای بسیار زیادی داره، دیدم که نوشته بود اعطای کد نمایندگی بدون نیاز به دفتر کار! در منزل خود کسب درآمد کنید!

خب کسی که این آگهی رو نوشته کیه؟ چجور طرز تفکری داشته؟ تصورش از شغل بیمه گری چی بوده؟ چرا فکر کرده که بیمه گری که در دنیا لقب صنعت رو با خودش یدک می کشه با خیاطی و گُلدوزی یا پرورش قارچ در منزل، یکی هستن؟

پس تعجبی هم نداره که با صنعتی مواجه هستیم که ریزش های ۸۰ یا ۹۰ درصدی نماینده هاش دیگه تبدیل به یکی از اتفاقات روزمره و عادی شده. ولی تو همین حالا و با انتخاب اینکه به من زنگ بزنی، یه خط قرمز بین خودت با اون ۸۰ یا ۹۰ درصد کشیدی و اراده کردی که موفق بشی! درسته؟!»

من: «امیدوارم!»

عسگری: «بسیار خب! سؤال اول: درحال حاضر روی کدوم رشته بیمه ای تمرکز کردی؟»

من: «تمرکز؟! والا….. من همه رشته ها رو کار می کنم. برای چی باید تمرکز کنم روی یه رشته؟ مگه بقیه رشته ها چشونه؟»

عسگری: «ببین عزیزم! این اولین مشکلی هست که مانع از پیشرفت و مانع شماره یک عدم فروش های تو محسوب می شه. اگر من ۱۰ تا خرگوش بندازم توی یه اتاق و بگم یکیشون رو بگیر راحت تر می گیری یا اگه فقط یک خرگوش رو دنبال کنی؟»

عجب سؤال مسخره ای می پرسه‌ها؛ من میگم دنبال فرمول فروشندگی هستم. این آقا بحث باغ وحش می کشه وسط…! ای بابا. این خرِ من هم از کُرِگی دُم نداشت. بذار حالا جوابش رو بدم ببینم چی میخواد بگه…

من: «خب! معلومه دیگه! اگه یه خرگوش باشه!»

عسگری: «دقیقاً! این فقط به خاطر اینه که روی اون یکدونه خرگوش متمرکز شدی. این دقیقاً درمورد شغل بیمه گری هم صادقه. وقتی شما می خوای همه انواع بیمه نامه رو کار کنی طبیعیه که هیچ طرح و برنامه و PLAN مشخصی واسه فروش اونها نداری. هیچ برنامه ای هم واسه تبلیغات اطلاع رسانی به مردم نداری. این یادت باشه: “به جای اینکه یه اقیانوس به عمق یک متر باشی، یه برکه عمیق باش”.

فلسفه غلط بازاریابی انبوه در فروش بیمه:

وقتی مردم بفهمن که مثلاً شما یه نماینده متخصص در بیمه های عمر و سرمایه گذاری هستی یه حساب ویژه ای روت باز می کنن تا اینکه بفهمن هرچیزی رو به هرکسی که می‌رسه می فروشی. این «همه چیز» رو به «همه کس» فروختن، یه حس بد توی مردم ایجاد می کنه».

من: «یعنی شما می گین من باید قید رشته هایی مثل ثالث و بدنه و آتش سوزی و مسئولیت و… بزنم و مثلاً بچسبم به فقط بیمه عمر؟!»

عسگری: «ببین! باز شد مثال خرگوشا. وسوسه اینکه می تونی همه رشته ها رو با هم کار کنی باعث می شه که توی هیچکدومشون موفق نشی. اصلاً بگو ببینم توی یکسال گذشته کلاً چقدر پورتفو داشتی؟»

من: «یه چیزی در حدود ۴۰ میلیون تومن»

عسگری: «می شه به من بگی سهم هر کدوم از رشته ها و تعداد هر کدوم از بیمه هایی که زدی توی این ۴۰ تومن چقدره؟»

من: «اگه اشتباه نکنم حدود ۳۰ تومنش واسه حدود ۱۰۰ فقره بیمه عمره؛ ۶۰۰هزار تومنش حدود ۵۰ تا آتش سوزی بود؛ ۳ تومن یا ۴ تومنش ۵ تا ثالث و ۳تا بدنه روی هم بود. ۲ تومن بیمه های مسئولیت فروختم که فکر کنم حدود ۲۰ تا پیراپزشکی بود ۳ یا ۴ تا هم مهندسی. بقیش هم فکر کنم حوادث بود که تعداشون خیلی زیاد بود. یعنی بیشترین تعداد بیمه نامه هام روی حوادث بود».

عسگری: «می بینی؟! تو در حدود ۸۰ درصد از فروش و درآمدهات فقط روی ۲۰ درصد از رشته هایی که کار کردی متمرکز شده. یعنی ۳۰ میلیون از ۴۰ میلیون فروش رو رشته عمر تشکیل می ده. این معرف همون قانون ۸۰ به ۲۰ یا اصل پارتو هست که میگه ۸۰ درصد از نتایجی که به دست میاریم حاصل فقط ۲۰ درصد از کل عملکردهای ما هستند.

ببین! اینجا اصلاً بحث تعداد بیمه نامه مطرح نیست. بحث فقط بر سر جمع فروش بیمه هاته. اینکه من در هر ماه بتونم ۲۰۰ تا بیمه آتش سوزی اثاثیه مسکونی بزنم و جمعاً ۸۰۰ هزارتومن پورتفو کسب کنم هیچ ارزشی نداره. چرا؟ چون مثلاً وقتیکه یه هواپیمای مسافربری پرواز می کنه، چه ۱۰ تا مسافر داشته باشه، چه ۲۰۰ تا، همونقدر هزینه سوخت و استهلاک و… برمی داره. پس هرچی تعداد مسافرها بیشتر بشه سود بیشتری هم به دست میاد.

حالا شما مثلاً ۳۰ دقیقه وقت میگذاری تا یه نفر رو متقاعد کنی که یه بیمه آتش سوزی واسه اثاثیه منزلش بخره! چرا این کار رو می کنی؟ چون در خودت فقط اونقدر هنر و مهارت فروشندگی می بینی که بتونی مشتری رو متقاعدش کنی فقط ۴۰۰۰ تومن پول بده! اما اگه میتونستی همین قدر وقت رو صرف کنی و یه بیمه عمر با حق بیمه ۵۰۰ هزار تومن در سال بهش بفروشی چی میشد؟ به جای ۸۰۰ هزارتومن، می تونستی ۱۰۰ میلیون تومن پورتفوی و درنتیجه ۸۰ میلیون تومن کارمزد بگیری!»

من: «بله! اینها همش درست. اما اگه انجامش به همین سادگی بود که شما میگی، که الآن همه نماینده ها توی سوئیس و سوئد حسابهای میلیاردی داشتن و توی فرمانیه تهران، پِنت هاوس خریده بودن! پس می‌بینید! کار به این آسونی که شما داری میگی نیست»

عسگری: «حق با شماست؛ ۱۰۰ درصد درسته! کار اصلاً به این آسونی نیست. توی این دنیا هرچیزی یه بهایی داره که تا اون رو نپردازیم چیزی رو که می خوایم بهمون نمی ده. اون نماینده ای که مثلاً ماهی ۴۰ میلیون تومن کارمزد می گیره جزو همون هاییه که شما میگی پِنت هاوس می خرن. از این نمونه توی ایران خودمون شاید زیر ۱۰۰۰ نفر داشته باشیم. اما یه چیزی این وسط وجود داره که نباید راحت از کنارش گذشت. اگه تعداد این جور نماینده ها مثلاً ۵ یا ۱۰ نفر بود، قطعاً حق با شما بود. ولی وقتی این تعداد به ۱۰۰۰ نفر می رسه، جای تأمل داره.

این جمله رو همیشه یادت باشه: اگه یه اتفاقی فقط یکبار بیفته، دلیلی نداره که باز هم تکرار بشه؛ اما اگر یه اتفاق، دو بار بیفته می تونه صدها، هزاران و حتی میلیون ها بار هم تکرار بشه! حالا چه برسه به ۱۰۰۰ بار تکرار! اینها حتماً یه کاری می کنن که شما نمی کنی و می تونن مثلاً به جای ۸۰۰ هزار تومن آتش سوزی، ۱۰۰ میلیون عمر یا ۱۰۰ میلیون بیمه مسئولیت بفروشن»

من: «فرمایش شما متین. اما چیزی که من دنبالش هستم دقیقاً همینه، یعنی می خوام بدونم این ۱۰۰۰ نفر دقیقاً چیکار دارن می کنن که من نمی کنم؟»

عسگری: «باشه! من بهت می گم که اینا دارن دقیقاً چیکار می کنن. فقط یه شرط داره!»

دیدی گفتم. این روزا هیچکی مُفت حرف نمی زنه. حتماً الآن می گه برو ۵ میلیون بریز به این حساب تا بعد با هم صحبت کنیم.

من: «شرط؟!! چه شرطی؟»

عسگری: «من این اطلاعات رو به رایگان در اختیار تو می‌گذارم. ازت هیچ توقعی ندارم به جز یک چیز. اگر این روشهایی که بهت می گم رو اجرا کردی و نتیجه گرفتی و بالآخره تونستی ماهی ۴۰ یا ۵۰ میلیون کارمزد بگیری، چیزی رو که یاد گرفتی رو فقط به دو نفر دیگه یاد بده! این یه تعهد اخلاقیه و می تونی اون رو اصلاً رعایت نکنی و بگی بی خیالش. اما بهت گفتم: “توی این دنیا هر چیزی یه بهایی داره! اگر نپردازی اون رو بهت نمی ده! اگه هم داده خیلی زود ازت پس می گیره!” تو این اطلاعات رو داری رایگان از من می گری. پس بهایی براش نپرداختی، بهاش رو من حق دارم که تعیین کنم و می گم بهاش اینه: “اگر موفق شدی این اطلاعت رو به رایگان با دو نفر دیگه تقسیم کن” قبوله؟».

عجب آدم ساده‌ای! من توی تهرون، لای اینهمه گرگ کار می‌کنم. چرا باید اگه چیزی هم یاد گرفتم (که بعید می‌دونم این آقا چیزی یادم بده) بیام مار توی آستین خودم درست کنم. ولی بی‌خیال! بذار ببینم چی می‌خواد بگه…

من: «قبوله! قبول! اصلاً به ۱۰ نفر یادشون میدم. حالا بگین لطفاً».

عسگری: «حالا شد. برای شروع میشه لطفاً همین الآن بری و…

ادامه این مقاله را در کتاب «سیاره مشتری؛ هنر مشتری‌یابی در بیمه‌های عمر» نوشته «حامد عسگری» دنبال کنید…

فهرست مقاله

کامل‌ترین دوره آموزش تخصصی مذاکره در فروشندگی بیمه‌های عمر

دیدگاههای این مقاله

42 پاسخ

  1. با سلام و خسته نباشی و تشکر از مطالب عالیتون..
    من دانشجوی بیمه ترم ۳کاردانی هستم و میخوام از الان شروع ب کار بازاریابی بیمه بکنم ولی نمیدونم چطور باید برای فروش بیمه مسولیت یا عمر دیگران را متقاعد به خرید بیمه نامه کنم .لطفا راهنماییم کنید ..ممنون

  2. با سلام خدمت شما آقای عسکری گرامی من لیسانس حسابداری دارم با ۶ سال سابقه کار خیلی به کار تجارت بازاریابی و اینکه کاری شروع کنم که رئیس خودم باشم علاقه دارم الان چند روزه که به نمایندگی بیمه گرفتن فکر میکنم ولی تجریه ای ندارم از طرفی اهل ریسک زیاد نیستم یعنی تا احتمال ۹۰ درصد موفقیت تو کاری ندم اونو شروع نمیکنم به نظر شما من چیکار کنم واسه دفتر بیمه چقدر سرمایه لازمه و تا رسیدن سود خوب میشه اولش تو خونه کار کرد. باتشکر از راهنمایی های ارزشمند شما

  3. با سلام خدمت آقای عسگری
    در شهرزاهدان نمایندگی بیمه تعاون دارم. تازه شروع به کار کردم لطفا راهنماییم کنید از کجا باید دنبال بازاریاب باشم ؟شماره تلفن شما رو می توانم داشته باشم؟

    1. سلام شوهر من چند ساله بیمه داره و متاسفانه کلا از این چند سال حدود ۳ میلیون کار کرده و خوشش نمیاد از بازاریابی هر موقع هم بازاریابی میره این قدر بد باهاش صحبت میکنن که اصلا ماامید میشه و بیخیال بیمه شده خواهش میکنم راهنماییمون کنید

      1. درود بر شما
        البته مشکل همسر شما ریشه ای هست و باید خیلی دقیقتر بررسی بشه اما توصیه میکنم مقاله من با عنوان «بازی رد شدن در فروش بیمه» را ایشان مطالعه نمایند.

  4. با سلام .ممنون از اطلاعات خوبتون جناب عسگری.
    بنده به شدت به کار فروش و بیمه علاقه مند هستم. تجربه زیاد و موفقی در نتورک داشتم. الان هم در شرکتی در تهران به اموربازرگانی مشغولم.لیسانس زبان انگلیسی دارم.
    به نظرتون میتونم وارد صنعت بیمه بشم؟موفق خواهم شد؟
    میخوام استان گیلان نماینده بیمه بشم و روی منطقه آزاد تمرکز کنم. راستش نگرانم از جهت اخذ مجوز که بهم میدن یا نه . سرمایه چه میزان واسه استارت نیاز دارم

  5. سلام مجدد من منتظر جواب شما هستم لطفا راهنماییم کنید من میتونم روی شغل بازاریابی بیمه حساب کنم؟

  6. سلام با تشکر از مطالبتون راستش من میخوام برم تو کار بازاریابی بیمه قراره فردا برم مدارکمو تحویل بدم اما دو دلم تو سایتهای مختلفی رفتم بعضی دل گرم کننده و خیلی ها بازدارنده از شما راهنمایی میخوام آیا موفقیعت تو این کار وجود داره راستش من خودم فک میکنم میتونم ابن کار رو انجام بدم اما آینده شغلی و درامدش خیلی برام مهمه چکار کنم؟این شرکت رو بیمه عمر تمرکز کرده.ممنون میشم زودتر پاسخ بدین.

  7. سلام من نزدیک به سه سال دربیمه ای مشغول به کار هستم ومی خواهم یک دفتر بیمه بزنم باید از کجا شروع کنم ولطف کنید کارهای اولیه برای دریافت نمایندگی بیمه رو به من بگویید با تشکر

  8. سلام،من میخوام کد نمایندگى بگیرم و فرماشو واسه چندتا شرکت رو پر کردم و فرستادم اما به نظرتون من که لیسانس ریاضى کاربردى و بدون هیچ سابقه در زمینه بیمه هستم اما علاقه زیادى به کارکردن دارم و نمى دونم که از کجا باید شروع کنم و چطور یه نماینده موفق باشم آیا میتونم حداقل ماهى یک تومن در بیارم؟من انزلى هستم.چه شاخه اى رو انتخاب کنم بهتر سود میده.اگه بگیم که صرفا به خاطر علاقه اومدیم تو این شغل دروغ گفتیم بخشیش درآمده که جذب میکنه آدمو.لطف مى کنین یه راهنمایى کامل از شاخه مفید و روبه رشد از این صنعت و شیوه کارامد بازاریابیو بهم بکنید.متشکرم

  9. سلام جناب آقای عسگری بزرگوار
    شما که در رشته بیمه استادید متأسفانه آگهی های شرکت ها مثلأ شرکت خودمون برای بیمه گری و جذب نماینده حتی کوچکترین فیلتر و سختگیریی نمیکنه
    بنده در جلسه آزمون اعطاء کد عمر بودم دیدم کسی رو پذیرفتند که حتی نمیدونست بیمه گر کیه بیمه گذار کیه و بیمه شده کیه ؟
    این گروه فقط شنیدن که بیمه کار راحت و پول راحتی ازش در میاد
    متأسفانه تا شرکتهای بیمه در جذب نمایندگان سختگیری بیشتری نکنن آش همین آشه و کاسه هم همین کاسه
    اطلاعات کامل بیمه ای-فن بیان – مهارتهای فروش بیمه به بیمه گذار-صداقت- گسترش کار- تلاش و پشتکار فراوان- تبلیغات پرفروش و استفاده از تمام تاکتیتکهای فروشندگی – دان اعتماد و منافعی که از خرید بیمه به بیمه شده خواهد رسید و بالا بردن ارزش کار و ارائه خدمات و . . . . همگی دست به دست هم خواهند داد تا ۱۰ تا۲۰ نمایندگان موفق باشند و مابقی ناموفق/شاهرخ

  10. من در تهران مشغول به کار هستم.
    پورسانت فروش بیمه در رشته های مسئولیت،ثالث و بدنه،عمر و سرمایه گذاری در تهران چند درصد است؟
    با تشکر

  11. با عرض سلام و خسته نباشید.
    من به عنوان مشاور فروش بیمه در یک کارگزاری رسمی بیمه مرکزی مشغول به کار شدم و در زمینه بیمه های عمر و سرمایه گذاری ،مسئولیت،ثالث و بدنه دوره آموزشی کامل را طی کرده ام و حالا قرار است بر مبنای فروشی که دارم پورسانت دریافت کنم.
    سوال: پورسانت فروش بیمه برای کارگذاری در رشته های فوق چقدر است؟
    با تشکر

  12. با سلام خدمت استاد عزیز، مطالبی که ارائه می دید بسیار عالی و راهگشااست . سپاس

  13. سلام اگه ممکنه به سوال من هم پاسخ دهید . من در حال حاضر بیکارم . بعد از پرس و جو های زیاد تصمیم گرفتم من هم یک کد نمایندگی بگیرم . انگیزه اصلی من کسب درآمد است البته به این علاقه مند هم شده ام . یک مسئله مهم که مرا مردد میکند اینست که خیلی زبان چرب ونرمی ندارم و دیگر اینکه بیمه کارآفرین که قصد گرفتن نمایندگی اش را دارم بیمه خوبیست یا نه ؟

  14. با عرض سلام و خسته نباشید
    باتشکر از شما بابت راه اندازی این سایت عالی که واقعاً جای خالیش برای ما نمایندگان بیمه احساس می شد. با نگاهی که توی سایت شما انداختم و مطالبی که در سایت شما خوندم متوجه شدم که تأکید شما بیشتر در فروش بیمه های عمر است. من نماینده بیمه ایران معین هستم که در حال حاضر امکان صدور بیمه های عمر رو نداره و بیشتر مواقع با خوندن مطالبی که در سایت قرار میدیدو تأکیدی که به بیمه های عمر دارید دلسرد میشم. گرچه جا داره از تمام آموزشهایی که در رابطه با بازاریابی دارید از شما تشکر کنم.

    1. مژده عزیز درود بر تو؛ بیمه مارکتینگ اصول فروشندگی را در تمامی زمینه ها و رشته های بیمه ای عرضه می کنه. اگر اخیراً مشاهده می کنید که جهت گیری مقالات و موضوعات به سوی بیمه های عمر معطوف سده فقط به دلیل نیاز و تقاضای بازار است. شما می تونید مقالات آموزشی مفیدی را در شاخه هایی نظبر ثالث، بدنه، مسئولیت و مهندسی را در مجله بیمه مارکتینگ دریافت و مطالعه کنید. به هرحال از انتقاد ریزبینانه و سازنده شما سپاسگذارم و حتماً سعی می کنیم در تدوین مقالات آتی سایت و مجله، این مسئله را لحاظ نماییم. باتشکر

  15. سلام خدمت استاد گرامی جناب آقای عسگری خواهش میکنم سوال منو جواب بدین من چیکار کنم که دوباره اراده فروش بیمه پیدا کنم چون دفتر فبلی پورسانتی به من نداد ولی عاشق این کارم میخوام دوباره شروع کنم

    1. سلام و درود بر تو؛ آقای یاسریان عزیز تمامی این تشکیلات و سایت و مجله و محصولات بیمه مارکتینگ فقط و فقط در پاسخ به همین مشکل و سؤال شما ایجاد شده اند! فقط تنها مسئله اینه که بتونید یه برنامه ریزی درست و اصولی انجام بدید و مطابق با همون برنامه جلو برید. این رو هم در مقالات ۱۰ قسمتی نردبان بیمه گری در مجله در اختیارتون قرار می دیم. صمیمانه برات آرزوی موفقیت می کنم

      1. سلام و درود بر شما : آقای عسکری اول از همه تشکر صمیمانه دارم از تمام زحماتی که برای این سایت کشیدید و امیدواریهایی که به همکاران در صنعت بیمه میدید دوم اینکه من در زمانیکه تازه دفتر زده بودم و هزاران سوال در ذهنم بود تو همون روزها سایت شما راه اندازی شد و من ثبت نام کردم و یکبار هم با شما تلفنی صحبت کردم من با اینکه لیسانس بیمه دارم اما نتونستم به این کار ادامه بدم و متاسفانه با سرخوردگی دفتر رو جمع کردم و در یه شرکت خصوصی شروع به کار کردم اما اصلا منو راضی نمیکنه و حس خوبی ندارم دوست دارم دوباره یه کد جدید از شرکت بهتری بگیرم اما میترسم باز شکست بخورم خودم فکر میکنم چون روحیه بازاریابی ندارم تو این کار موفق نمیشم به نظر شما من از این حرفه دست بکشم یا روشم رو عوض کنم البته شرکتی که نمایندگیش رو گرفتم هم شدیدا در از دست دادن انگیزه من نقش داشت و نه تنها من بلکه بقیه همکارا ن هم کدشون رو لغو کردن بیشتر از این وقتتون رو نمیگرم فقط دوست دارم کمکم کنید در ضمن آیا امکان مشاوره حضوری با شما رو دارم و اینکه هزینه مشاوره با شما چقدر میشه ؟ با تشکر

  16. با سلام و خسته نباشید خیلی عالی بود خیلی چیز یاد گرفتم کاشکی بچه های مشاوره فروش بیمه کارافرین خودمونم یکم به فکر خودشون بودند و پیشتکارشونو بیشتر می کردند با آرزوی موفقیت

    1. با سلام. از تاریخ ۲۵ اسفند، شماره ۲ روی سایت قرار می گیره. باتشکر

  17. با سلام خدمت آزاده عزیز دوست و همکار گرامی
    آقای عگسری شاید این کارو عبادت میدونه که همه اطلاعاتی که داره به ما میده پس ما هم باید هرچی بلدیم به همه بگیم که این یک فرهنگ بشه کاری که الان استاد گرامی حمید امامی انجام میده و باید کاری کنیم که بیمه مارکتیگ تبدیل به بزرگترین کلوپ مجازی تو ایران بشه

  18. سلام بر استاد گرامی
    من هرچی فروختم پورسانت نگرفتم و خود شما بهتر از هرکسی میدونین که بازاریاب درامدش از پورسانت فروشی که میکنه بدست میاد ولی تو کل فروشم که مبلغ ۷٫۰۰۰٫۰۰۰ تومن بوده ۱۰۰٫۰۰۰ تومن گرفتم ولی عاشق اینکارم بخصوص از وقتی صحبت های استاد گرامی جناب اقای حمید امامی رو تو مجله گوش کردم و مطالب شمارو تو مجله خوندم الان میخوام طبق آئین نامه ۵۴ کار کنم ولی کاملا ناامید شدم بگید چیکار کنم

    1. کامبیز عزیز؛ چرا به جای نگاه به ۷ میلیون فروشی که انجام دادی، به ۱۰۰ هزارتومن کارمزدی که گرفتی نگاه می کنی؟ بیا و به جای تمرکز بر روی شکستها و ناکامیهات فقط به توانایی هات فکر کن. نمی دونک که این ۷ میلیون رو در طی چه مدتی فروختی و در چه شهری فروختی تا بتونم بگم خوب بوده یا نه. ولی حتماً به توصیه ای که کردم گوش کن. صحبتهای حمید امامی هم که بهشون اشاره کردی مبین همین مسئله هست. موفق باشی

      1. با سلام خدمت آقای حامد عسگری
        من این ۷٫۰۰۰٫۰۰۰ تومن تو سه ماه تو شهر تهران فروختم یعنی از ۸ بهمن ۹۰ تا آخر اردیبهشت ۹۱ فقط باید بگم روزی سه ساعت بیشتر کار نمی کردم چون جای دیگه شاغلم

  19. با سلام خدمت استاد ارجمند.من تازه با سایت شما آشنا شدم و حدود ۳ ماهی هست که نمایندگی بیمه گرفتم ولی هیچ برنامه ای ندارم فقط در دفتر منتظر بیمه ثالث هستم خاهشا راهنمایی کنید.ادامه مقاله رو بفرمایید چطور پیگیر بشم.ممنون

    1. سلام و درود بیکران بر شما. باید بگم که اصلاً رویه خوبی رو دنبال نکردین تاحالا. اما همینکه خودتون متوجه اشتباه خودتون شدید باید خوشحال و امیدوار باشید. دنباله این مقاله را می تونین در شماره دوم مجله تخصصی بیمه مارکتینگ دنبال کنید که در تاریخ ۱۵ اسفندماه ۱۳۹۱ منتشر خواهد شد. باتشکر

  20. با سلام خدمت آقای عسگری و تشکر از اینهمه حس انسان دوستی که حاضرند تمام اطلاعاتشونو در اختیار بقیه بذارند .. ولی یه چیزی همه اینهائی که شما میگین درست اما فقط یه موضوع را هیچوقت نگفتین چیکار کنیم اونهم مسئله تورم و گران شدن کالاهاست وقتی مردم حتی بازاریا نمیدونند که ماه بعد چه درآمدی دارند چجور میشه قانع بشن که قرارداد ۲۰ ساله ببندند … من خودم هم اطلاعات عالی دارم هم ایده های جدید و خیلی راحت هم میتونم اشتیاق ایجاد کنم اما این مسئله تورم را که نمیشه نادیده گرفت و شده یه معضل حتی الان هم که دم عید و ماه پایانی سال مردم دنبال خرید پوشاک و خوردنی هستند .. اگه میشه این ۲ مورد را توضیح بدین چیکار کنیم و چجوری میتونیم اینجور افراد را متقاعد کرد ممنون میشیم …. ما هم همکار شما در بیمه کارآفرین هستیم
    با تشکر-

    1. سلام آزاده عزیز؛ واقعیت اینه که همیشه می تونین به یک قضیه از دو دیدگاه مختلف نگاه کنید. ما در شبکه فروش بیمه مارکتینگ معتقدیم که یک بازاریاب باید همانند یک گُل لاله رفتار و تفکر کند!! دفعه بعدی وقتی که به تفریح و پیک نیک رفتید، نگاهی به گُل های لاله کنید؛ می بینید که فقط در سطوح شیبدار و صعب العبور رُشد می کنند. هرچه شیب بیشتر باشه تراکم گلها بیشتر می شه!! بنابراین وقتی می تونید موفق باشید که بپذیرید و باور کنید که هرچه وضعیت اقتصادی برای مردم بدتر و سخت تر می شه لزوم و اهمیت وجودی بیمه های عمر خودش رو بیشتر به رُخ می کشه. در بیمه عمر که بهترین ابزار برای مقابله با تورم اقتصادی (یعنی تعدیل سالانه حق بیمه و سرمایه های بیمه نامه) تعبیه شده! اگر مشتری توجهی به اون نمی کنه فقط به این دلیله که فروشنده نتونسته اونطوری که باید، مسئله مبارزه با تورم رو با استفاده از امتیاز تعدیل حق بیمه و سرمایه بیمه نامه، تشریح کنه! باز هم شما رو ارجاع می دم به فیلم آموزشی “چرا فروش نمی کنیم؟!” که در قسمت ویدئوهای آموزشی وبسایت بیمه مارکتینگ موجوده. برای اینکه دوباره یادآوری بشه بهتون که وقتی شما با توجیه خودتون که چون تورم بالاست مردم بیمه عمر نمی خرند، اما هستند نمایندگانی که در همین شرایط و در برخورد با همین مشتریان، ماهانه دهها و بلکه صدها میلیون تومان بیمه عمر می فروشند! چرا؟! چون خالصانه باور دارند که بیمه عمر دوای دردهای اقتصادی مردم در زمان فعلی هستند. باید بپذیرید که درواقع این باور خود شماست که به مشتری های شما نیز سرایت می کنه! می گید نه؟ پس دوباره با خودتون خلوت کنید و تلقی و برداشت شخصی تون از بیمه عمر و مشکلات ذهنی ای که خودتون هنوز با بیمه عمردارید رو با خودتون مرور کرده و فکری به حال رفع اونها کنید. براتون صمیمانه آرزوی موفقیت داریم.

  21. با سلام خدمت اقای عسگری.لطفا مقاله هارو کامل بزارید.راستش من آدم کنجکاوی هستم.تا به قسمت جالبش رسید شما تمومش کردین.حالا خواستم بدونم که این مجله رو از کجا تهیه کنم؟؟؟؟

    1. سلام محمدعلی عزیز؛ باید بگیم که سیاست گذاری فعلی بیمه مارکتینگ اینه که از حدود یک ماه پیش به اینطرف، تمامی محتوای آموزشی خودش رو تنها از طریق مجله تخصصی بیمه مارکتینگ ارائه می کنه. بنابراین چنانچه تمایل به دریافت متن کامل مقالات به علاوه تحلیل صوتی اونها رو در کنار فیلم های آموزشی تصویری دارید، می تونید مجله رو از صفحه اصلی وبسایت بیمه مارکتینگ سفارش کرده و دریافت کنید. موفق باشید…

  22. با سلام خدمت استاد گرامی جناب آقای حامد عسگری
    بابت مطالب بسیار زیبا و آموزنده ای که تو سایت گذاشتین تشکر می کنم و دارم تمام سعی خودمو می کنم که استفاده کنم و علاقه شدیدی به کار بیمه دارم ولی سر یکسری از مشکلاتی که پیش اومده یک خورده دلسرد شدم چیکار کنم

    1. کامبیز عزیز؛ سلام و درود فراوان بر تو؛ میشه بیشتر توضیح بدی که مشکلات و مسائلی که برات ایجاد شده و باعث دلسردیت شده چی هستن؟ بیمه مارکتینگ تمام تلاش خودش رو برای رفع مشکلات شما انجام می ده. این رو مطمئن باشید. منتظر پاسخت هستم

      1. سلام بر استاد گرامی
        من هرچی فروختم پورسانت نگرفتم و خود شما بهتر از هرکسی میدونین که بازاریاب درامدش از پورسانت فروشی که میکنه بدست میاد ولی تو کل فروشم که مبلغ ۷٫۰۰۰٫۰۰۰ تومن بوده ۱۰۰٫۰۰۰ تومن گرفتم ولی عاشق اینکارم بخصوص از وقتی صحبت های استاد گرامی جناب اقای حمید امامی رو تو مجله گوش کردم و مطالب شمارو تو مجله خوندم الان میخوام طبق آئین نامه ۵۴ کار کنم ولی کاملا ناامید شدم بگید چیکار کنم

  23. با عرض سلام و ادب
    خدمت استاد و دوست بزرگوار بیمه مارکتینگ مان؛ آقای عسگری. از این مطالب سپاسگزاریم که هر از گاهی دوباره جرقه ای در وجودمان بابت بازاریابی بیمه ایجاد می کنید. اما بعد از دو هفته تلاش و پی گیری و جواب نگرفتن، دوباره به مدت چندین هفته بایکوت شدن مان پیش می آید. راههای مقابله با این بی پشتکاری را هم بگین.
    سپاسگزارم

    1. سلام و درود بر جلال عزیز؛ هدف من دقیقاً همینه و در این مقاله ۱۰ قسمتی فقط میخوام روی همین مسئله ای که شما بهش اشاره کردی متمرکز بشم و پاسخ و راهکاری مناسب ارائه بدم. فقط اینکه حرکت و دست به کار شدن با خود شماست. موفق باشید…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دانلود رایگان کتاب

رمز فروشندگی بیمه‌های عمر در ایران

در این کتاب 104 صفحه‌ای می‌خوانید:

روش جلب توجه و اعتماد مشتری در بازارهای سرد

تکنیک Opening و باز کردن سر صحبت با مشتری

روش پی بردن به نیازهای اصلی مشتری از زبان وی

چرایی و چگونگی تبدیل نیاز مشتری به خواسته احساسی

کتاب رمز فروشندگی بیمه های عمر در ایران - نویسنده: حامد عسگری - بیمه مارکتینگ

اطلاعیه مهم زیر را مطالعه کنید:

نماینده گرامی؛ درحال حاضر، ترم اول کالج به‌طور کامل برگزار شده ولی هنوز ترمهای تحصیلی دوم به بعد شروع نشده‌اند.

برای ثبت‌نام در ترم اول و دریافت ویدیوهای تمامی دروس این ترم، بر روی دکمه زیر کلیک کنید…